سلام برتوواین وازه های عاشق که مثل کبوترانی
یتیم سربرشانه های هم گذاشتند.!
مهربانم!
هیچ گاه باور نکن که نبودنت را باور کنم.!!!!!
هیچ گاه باور نکن به نبودنت عادت کنم.!!!!!
شاید به اجبار زمانه دوریونبودنت را تحمل کنم!
اما اینکه نباشی…نههرگز
امشب چه شب بدیست .باران تندی از دلتنگیت میبارد.
شبیست که دلتنگیهایم پرتر از شبهای دیگر است . دلم بی قراریت را میکند
اجاق دلتنگیم امشب شعله ور تر از همیشه است ومن بیشتر میسوزم
حس تنهایی عذاب آوراست حس نبودتو!
تویی که شوق دلم هستی نبودتوحتی درتصورهم آزارم میدهد!
امشب نمیدانم چرادر تب میسوزم
فاش میگویم دلم برایت تنگ شده
نمیدانم چراهذیان میگویم.!
!اما باشو بشنو.!
فاش میگویم دلم برایت تنگ شده
نمیدانم چراهذیان میگویم.!
!اما باشو بشنو.!
هذیانهای یک عاشق هم میتواندخواندنی باشد.
مقداد نوشت.
دستم از همه جا کوتاست.ازتوواز نگاهتاز خودماز همه چیز
تا کی بایددلتنگیهایم را به زور بنویسم.؟تاکی باید در نبودنت صبورانه بنویسم؟
همه ی شمع هایی که روشن کرده بودم به خواب رفته اند!
من ماندمو قلم بی روحم!
تنهانبض این ساعت کهنه در حال تپیدن است که آن هم هر لحظه رو به زوال است
امشب حتی در تصورهم دستم به ضریح نگاهت هم نمی رسد.
ای کاش بودی .ای کاش .ای کاش میشد فقد در تصور.
ان هم فقد امشب از پشت این شیشه های مه گرفته تنها دستی تکان میدادی.
تامن از خوشحالی پرواز میکردمو از دست این دلتنگیها فرار میکردم.
امشب چه شب بدیست. !!
شبی پرتلاطم بی حضورتو!!
شبی بارانی اما بی حضور تو.
شبی که اتاق کوچک دلم هم مه آلود است!
شبی که دلم تو را طلب میکند اما هی باید حرف هایش را نشنیده بگیرم!
امشب سخت به شانه های محکم تو نیازمندم .زیرا
زیرا که همه ی ابر های دلتنگی میل از خود رها شدن دارند !
اما تو نیستیو.!!!
تا کی بایددلتنگیهایم را به زور بنویسم.؟تاکی باید در نبودنت صبورانه بنویسم؟
همه ی شمع هایی که روشن کرده بودم به خواب رفته اند!
من ماندمو قلم بی روحم!
تنهانبض این ساعت کهنه در حال تپیدن است که آن هم هر لحظه رو به زوال است
امشب حتی در تصورهم دستم به ضریح نگاهت هم نمی رسد.
ای کاش بودی .ای کاش .ای کاش میشد فقد در تصور.
ان هم فقد امشب از پشت این شیشه های مه گرفته تنها دستی تکان میدادی.
تامن از خوشحالی پرواز میکردمو از دست این دلتنگیها فرار میکردم.
امشب چه شب بدیست. !!
شبی پرتلاطم بی حضورتو!!
شبی بارانی اما بی حضور تو.
شبی که اتاق کوچک دلم هم مه آلود است!
شبی که دلم تو را طلب میکند اما هی باید حرف هایش را نشنیده بگیرم!
امشب سخت به شانه های محکم تو نیازمندم .زیرا
زیرا که همه ی ابر های دلتنگی میل از خود رها شدن دارند !
اما تو نیستیو.!!!
تقدیم به روان همه ی عاشقانیکه ازهم دورندودر وصال هم میسوزند
نوشته شده به قلم مقداد .
92/10/28
ادامشم برو بخون .
عشق بازی با رفقا چه حالی دارد...
خدایا شهادت نصیبمان بگردان..الهی آمین
50...حجاب خون بهای شهیدان است..آهای مسئولین با تدبیر جدی بگیرید
, ,امشب ,هم ,های ,دلم , , , ,همه ی ,ای کاش
درباره این سایت